به طور مسلم
در اولين نگاه آنچه در مورد سازمان نظام پزشكي تصور ميشود نظامات پزشكي و
حمايت از بيمار و در عين حال شاغلين حرفه پزشكي است. در نگاه بعدي ميزان
موفقيت سازمان در ارايه اين حمايتها به ذهن متبادر ميشود. به نظر ميرسد
آمار دقيق و قابلاطميناني از ميزان موفقيت اين خدمات در حال حاضر وجود
نداشته باشد و بهتبع آن سازمان بايد پژوهشهاي گستردهتري را براي كسب
اطلاع از وضعيت موجود انجام داده و سپس به سياستگذاري بپردازد.
دراينراستا سري به آخرين مقالات روز ارگانهاي صاحبنظري چون GMC و BMA
زديم و به نگرش اين سازمانهاي صاحبسابقه و پيشرو در موضوع مشكلات
استرسزا و اضطرابآور پزشكان پرداختيم. خلاصه مقالات جديد حاوي نكات
جالبتوجهي بود كه در اين متن اجمالا به برخي از آنها ميپردازيم. انجمن
پزشكي بريتانيا مطالبي درج كرد كه به طور مختصر به اهميت فشارها و خطراتي
كه زندگي و آرامش پزشكان را تهديد ميكند، پرداخت و به آنان به عنوان
مشكلاتي كه قابل رسيدگي هستند، اشاره كرد. در اين مقاله نگارنده به بررسي
يك تحقيق ميداني كه توسط GMC يا بهعبارتي سازمان نظام پزشكي انگلستان تهيه
شده بود، ميپردازد. او ميگويد كه «پزشكان ضدگلوله» نيستند و فشارهاي
وارد بر آنها نيز فقط از جنس حجم و ساعات بيش از حد كار يا از سوي نيازهاي
فزاينده و استرسزاي بيماران در بخشهاي مراقبتهاي طبي در سيستمهاي
درماني شلوغ نيست و قسمتي از فشارها به دليل انتظارات فراانساني پزشكان از
خودشان نيز هست كه اين ريشه در فرهنگ و باورهاي موجود در بين افراد اين
حرفه و همچنين مردم دارد. اخيرا يك تحقيق جديد نشان داد كه ٣/٢ پزشكان جوان
از تخريب بدني و رواني شديد به دليل استرسهاي ناشي از كار طبي طاقتفرسا
ناراضي بودهاند. مرگهاي ناگهاني و همچنين مصرف مخدرها براي كاهش استرس و
فشارهاي نظامات پزشكي و قضايي از جمله موارد جدي بود كه در اين تحقيق به
چشم ميخورد و موجب نگراني دستگاههاي تامينكننده خدمات درماني شد. از
سوالات مهم اين است كه: «چه چيزي پزشكان را آسيبپذير ميكند؟» به نظر
ميرسد كه دلايل مختلف و زيادي براي اين امر وجود دارد، مثلا اينكه پزشكان
به دليل فرهنگ و جو حاكم بر اين رشته، ياد ميگيرند و به عبارتي فكر
ميكنند كه آنها نبايد بهراحتي تقاضاي كمك كنند. اكثر پزشكان در محيط و
فضايي كه تنهايي را القا ميكند، اشتغال به طبابت دارند و فرصت چنداني براي
ارتباطگيري حتي با احساسات دروني خود نيز ندارند و گاهي براي ساعات
طولاني در چنين فضايي كار ميكنند كه فرصت استمداد بهموقع و خروج از
خطرات روحي و جسمي را از آنان ميگيرد و در عين حال حمايت مناسبي هم دريافت
نميكنند. ما ميدانيم كه اكثريت قريب به اتفاق پزشكان با اين تصور وارد
اين حرفه شدهاند كه به همنوعان خود در بالاترين سطح انساني كمك كنند،
سالهاي متمادي از عمر خويش را با سختي و تلاش صرف تحصيل علمي و عملي و كسب
تجربه ميكنند. بنابراين مشكلات شخصي آنان در يك فرهنگ آميخته با مفاهيم
ايثارگرانه بهراحتي ميتواند گم شده و مغفول واقع شود. حال تصور كنيد در
لابهلاي اين حجم از اشتغالات جسمي و روحي در حرفه پزشكي، به ناگهان يك
شكايت عليه پزشك واقع شود كه در مرحله حلاختلاف به نتيجه نرسيده و به
سازمان نظام پزشكي (GMC) براي تصميمگيري ارجاع شود. در كشورهايي همانند
انگلستان، زماني كه يك شكايت طبي آغاز ميشود، سازمان نظام پزشكي در حقيقت
در قله كوه يخي فرآيندهاي رسيدگي قرار دارد و در قسمتهاي تحتانيتر
بخشهاي رسمي و غيررسمي حل اختلاف هستند كه البته اينها توسط مديران و
متخصصين رشتههاي پزشكي، حقوق و همچنين فعالين گروههاي حمايت از حقوق
پزشكان يا بيماران است مديريت و هدايت ميشوند و سازمان نظام پزشكي كه
ارگاني مستقل و كاملا غيردولتي و حامي حقوق بيماران و شاكيان است و اصل
ريشه آن طبي- حقوقي است به عنوان آخرين حلقه از زنجيره رسيدگي به شكايات
وارد عمل ميشود. به همين دليل و طبق قانوني كه در سال ١٩٨٣ توسط پارلمان
وضع شد، سازمان نظام پزشكي انگلستان (GMC) تنها مرجع تعيين قوانين،
دستورالعملها، نظامات، التزامات و استانداردهاي پزشكي و حتي محتواهاي
آموزشي رشتههاي پزشكي بر اساس نياز روز جامعه در كشور ميباشد كه تمامي
شاغلين حرفههاي پزشكي از همه رشتهها و دستگاههاي مربوط موظف به پيروي از
آن هستند. اين سازمان بر همين اساس حق دارد تا براي شاغلين حرفههاي پزشكي
اخطار صادر كند يا يك شاغل پزشكي را براي زمان مشخصي كه تشخيص ميدهد از
كار معلق يا او را به طور كل از اين حرفه اخراج و منع كند. در بين سالهاي
٢٠٠٥ تا ٢٠١٣ طبق آمار، ٢٨ پزشك كه درگير شكايات يا منتظر بررسي صلاحيت طبي
خود توسط GMC بودند اقدام به خودكشي كرده و جان باختند. با توجه به اهميت
موضوع «سرويس حمايتي پزشكان» در سال ٢٠١٢ به تقاضاي GMC و با توجه به استرس
زا بودن روند تحقيقات نظام پزشكي تشكيل شد. در همان نامه احضاريه به وجود
اين سرويس و نحوه بهره بردن از خدمات آن اشاره ميشود تا پزشكان از بدو
شروع يك تحقيق امكان دريافت حمايتهاي اين سرويس را داشته باشند. طبق آمار
از سال ٢٠١٢ تا به حال اين سرويس سالانه به طور متوسط از ١٢٠ پزشك حمايت و
حداقل به طور ميانگين حدود ٦ ساعت مشاوره و خدمات تلفني يا چهره به چهره به
آنان ارايه كرده و حتي در كنار آنان در جلسات انتظامي يا دادگاه حضور
يافته است. آمار نشان ميدهد بيشتر تماسها از جانب پزشك تحت پيگرد به اين
دليل بوده كه فكر ميكرده هيچ فرد ديگري كه بتواند به او و مصائبش گوش داده
و مشكلش را بفهمد وجود نداشته و براي صحبت با ساير همكاران يا اعضاي فاميل
هم به دلايل اخلاقي يا اعتباري و حيثيتي مشكل داشته است. سازمان نظام
پزشكي انگلستان اعلام كرده كه خوشبختانه ٧٠% از ٩٠٠٠ شكايات سالانه عليه
شاغلين رشتههاي پزشكي به مرحله رسيدگي توسط GMC نميرسد و در مراحل
ابتدايي و با حصول نتيجه بسته ميشود. هرچند نظام پزشكي سعي دارد كه
پروندههاي رسيده را حداكثر در يك بازه زماني ٦ ماهه به نتيجه برساند اما
به دليل تاخير در دريافت گزارشات تخصصي كه گاهي دچار بغرنجيهاي تكنيكي
هستند اين بازه ممكن است طولانيتر بشود. طبق آمار به طور متوسط سالانه ٧٠
پزشك لغو جواز و از ليست پزشكان مجاز به طبابت خارج ميشوند كه بيانگر
پايان زندگي حرفهاي آنان در كشور انگلستان است. با همه اين وجود شعار اصلي
سرويس حمايتي پزشكان اين است كه «به دور از اينكه شما در چه مرحلهاي از
بررسيها هستيد سرويس حمايتي پزشكان آماده خدمت به شماست.» اكنون اين سوال
در فكر پزشك يا ساير شاغلين حرفههاي پزشكي در ايران متبادر ميشود كه در
كشور ما چه حمايتي از اين دست براي آناني كه به هر دليلي گرفتار فرآيندهاي
انتظامي و قضايي ميشوند وجود دارد و سوال دوم اين است كه سازمان نظام
پزشكي كشور از چه الگوريتمي براي كاهش شكايات واصله به سازمان پيروي ميكند
و چگونه اين الگوريتم را مورد بازنگري قرار داده و بهروزرساني ميكند؟
شايد سوال كليديتر اين باشد كه آيا الگوريتمي وجود دارد؟جامعه پزشكي
فراموش نميكند كه چگونه در سالهاي اخير مورد هجمههاي ناجوانمردانهاي
قرار گرفت كه حيثيت و اعتبار اين جامعه خدوم به دليل بدرفتاريها و كج
اخلاقيهاي معدودي از افراد و برخي رسانههاي غير مسوول مورد خدشه قرار
گرفت و اكنون بايد بر خود لازم بداند تا در اين فضاي استرس زا به جهت صيانت
از حرفه و حفظ كيفيت خدمات خود به مردم و بيماران از خود با روشهاي
انساني و حقوقي حمايت كند. مرور فوق بر نشريات و مقالات غربي بيانگر اين
موضوع است كه التهاب و استرس و فقدان فرآيندهاي حمايتي ميتواند به پزشكان و
همه گروههاي درمانگر آسيبهايي وارد كند كه نهايتا ضرر آن براي كل جامعه
است. سازمان نظام پزشكي بايد تشكيل گروهها يا ارگانهاي حمايتگر را در
اولويت دستور كار خود قرار داده و در كنار حمايت از حقوق بيماران از سرنوشت
پزشكان نيز صيانت كند.
منابع: General Medical Council , The British Medical Association (BMA) )((GMC )C
|