یادآوری و تفسیر وقایع توسط مغز، با کمک از فیلم Memento


کشف چگونگی یادآوری و تفسیر وقایع از سرنخ‌ها توسط مغز، با کمک فیلم Memento

به قلم: تیم تحقیقاتی دانشگاه Aalto

ترجمه: محبوبه محمدزکی، کارشناس مدیریت پژوهشی سازمان نظام پزشکی

نظارت و راهنمایی: دکتر حسن رودگری

 

 

لحظات تکراری وکلیدی در فیلم به بینندگان اطلاعات مورد نیاز برای درک خط و مسیر داستان را می‌دهند. چنین صحنه‌هایی واکنش‌های یکسان در مغز بیننده ایجاد می‌کنند.

در یک مطالعه ترکیبی هنر و علوم اعصاب که در دانشگاه Aalto انجام شده است، فیلم Memento (2000) از ساخته‌های قدیمی کریستوفر نولان برای بینندگان به نمایش درآمد.  در این فیلم یک عکاس از فقدان حافظه دراز مدت رنج می‌برد و او توانایی حفظ خاطرات برای بیشتر از چند دقیقه را ندارد. رویدادهای فیلم، با ترتیب زمانی معین به صورت وارونه آشکار می‌شوند. صحنه‌های کلیدی در فواصل خاصی در طول فیلم تکرار می‌شوند تا بیننده بتواند با اتصال آنها به هم خط داستان را درک کند. صحنه‌های فیلم به عنوان سرنخ کار می‌کنند و اطلاعات جدیدی برای درک طرح داستان ارائه می دهند.

هر بار که لحظات کلیدی ظاهر می شوند، مناطق یکسانی از مغز  در یک مسیر مشابه واکنش نشان می‌دهد. حتی مغز بینندگان مختلف، فعالیت های مشابه در صحنه‌های یکسان نشان می‌دهند.

پروفسور پیا تیکا از دانشگاهTallinn  که گروه تحقیقاتی NeuroCine که در ابتدا در دانشگاه Aalto شکل گرفته بود را هدایت می‌کند، می‌گوید: به طور معمول مردم طرح یک فیلم را به روش‌های فردی خود بازسازی می‌کنند. تا کنون تصویربرداری از علائم درک همزمان در مغز بینندگان مختلف با روش‌های تصویربرداری از مغز مشکل بوده است. با این حال، ما اکنون موفق به شناسایی فعالیت مغزی مرتبط با داستانی که در مغز بیننده بازسازی می‌شود، شده‌ایم. لحظات کلیدی تکراری درفیلم Memento  فرصتی را برای مشخص کردن فعالیت‌های شناختی بینندگان فراهم می‌کنند: آنها به نحوی مشابه با اطلاعاتی که از لحظات کلیدی دریافت می‌کنند واکنش نشان می دهند.

این تحقیق هنگامیکه درحال سنجیدن فعالیت مغز بینندگان مختلف است، از تصویربرداری مغناطیس عملکردی (fMRI)  یا همان فانکشنال ام آر آی (که تغییرات در سطوح اکسیژن خون را در مغز اندازه گیری می کند) و همچنین تجزیه و تحلیل چند متغیر دیگر استفاده می‌کند. مغز به نقاط سه بعدی حاوی اطلاعات به نام واکسل (voxels) تقسیم شد. محققان با استفاده از تجزیه و تحلیل چندین متغیر، الگوهای فعال سازی واکسل را مطالعه نمودند. لحظات کلیدی در این فیلم، الگوهای مشابه و تکراری را می‌سازند که به‌گفته‌ی محققان نزدیک است که به هویت عصبی "neural fingerprints" تبدیل شوند.

ایرو جاسکلاینن، استاد علوم اعصاب در دانشگاه Aalto توضیح می‌دهد: در مجموع 15 لحظه کلیدی در فیلم Memento وجود دارد که به بیننده فرصت درک بهتر داستان را می‌دهد. در حالی که فعال کردن واکسل ها در طول قسمت های دیگر فیلم به طور تصادفی متفاوت است، در هر یک از 15 لحظه اصلی، برای هر بیننده واکسل‌های مشخصی در موقعیت‌های مشابه قرار می گیرند و یک الگو با هویت یکسان را تشکیل می دهند.

محققان الگوهای هویتی را در مناطق بزرگی از مغز، به ویژه در لوب پیشانی و لوب جداری مشاهده کردند.

جاسکلاینن ادامه می‌دهد: نکته حیرت انگیز این است که تغییر در مغز بیننده و به ویژه در قشر بینایی، حتی چند ثانیه قبل از اینکه صحنه کلیدی آغاز شود، شروع می شود. واضح است که در فیلم های مرتبط به مغز سرنخ‌هایی وجود دارد که نکات ارزشمندی درباره چیزی که اتفاق می‌افتد، ارائه می‌دهند. این نکته از توانایی مغز در پیشداروی و پیش بینی صحبت می‌کند.

رویدادهای فیلم برای بینندگان در گروه کنترل نیز به ترتیب زمانی نشان داده شدند، به‌صورتیکه لحظات کلیدی تکرار نشدند. در این موارد هیچ الگوی هویتی ظاهر نشد و هیچ فعالیت پیشگیرانه نیز وجود نداشت.

نکته بی نظیر در تنظیمات این بود که افراد تحت آزمایش آزادانه 105 دقیقه فیلم را به‌طور کامل در اسکنر مغز مشاهده کردند.

پروفسور تیکا می‌گوید: نشان دادن بخش‌های کوتاهی از فیلمی یکسان یا فیلم‌های مختلف به افراد تحت آزمایش و جستجوی پاسخ ‌برای سوالاتی با دقت از پیش تعیین شده، امری رایج در تحقیقات مربوط به مغز است. هرچند چنین تنظیماتی به بازیگران و شخصیت‌های فیلم اجازه نمی‌دهد نقش خود را به‌درستی ارائه دهند. ما و همینطور خود فیلمساز در درک عملکرد مغز و روند درک روایت  فیلم یک گام رو به جلو حرکت کرده‌ایم.

این نتایج کمک می‌کنند تا درک کنیم، چگونه مغز چیزهایی را بر اساس سرنخ های دریافت شده یا به دست آمده به یاد می آورد.

جاسکلاینن معتقد است: فیلم Memento  شخصی را بازنمایی می‌کند که به ناحیه هیپوکامپ او آسیب وارد شده و در نتیجه تشکیل خاطرات بلند مدت او نیز نابود شده است. حتی خاطرات کوتاه مدت او تنها برای 2 دقیقه دوام دارند. همانطور که مغز به‌واسطه هورمون‌های استرس‌زا تحلیل می‌رود، هیپوکامپ نیز در موارد استرس شدید و طولانی مدت، هرچند تاحدی کمتر،آسیب می‌بیند. مطالعه ما، وجوه بیشتری از پایه‌ی عصبی حافظه را روشن می‌کند که کمک بزرگی است برای ما هنگامی که مایل به درک شرایط دمانس، مانند بیماری آلزایمر هستیم.

 

برای مطالعه بیشتر در این خصوص می‌توانید به لینک زیر مراجعه فرمایید:

https://www.sciencedaily.com/releases/2018/02/180221122954.htm